گفته ها

پاب: من دکتر برزیگر استاد گروه قلب دانشگاه هستم. نه نویسنده ام، نه شاعر، فقط حرف می زنم و حرف ساده ای که در دل مردم جای بگیرد و امیدوارم که سخن ها بر قلب مخاطبان اثربخشی داشته باشد؛ که گفته اند هر آنچه از دل برآید، بر دل نشیند، همین است که هست؛ پس از من انتقاد نکنید که شعر خوب نگفته و خوب ننوشته است و فنون ادبیات را رعایت نکرده و این حرف ها را تقدیم می کنم به همه ی انسان هایی که عشق به خدا دارند و عشق به خدا خواهند داشت و به سوی خدا خواهند رفت.
در ضمن باید بگویم تفسیر پاب خلاصه ای است از
۱- پ: پزشک، پدر و …
۲- الف: انوش
۳- ب: برزیگر

sadasd

عشق بی پایان
خداوند به انسان ها عشق بی پایان داده که ذره  ‌ای از خود اوست
حکمت، خرد، فضیلت و آزادی  خود را، در آن نهان کرده است
هیچکدام از آنها، نه خریدنی است، نه فروشی
انسان می تواند به نحوی از آنها استفاده کند
خوش به حال  آن کسی که؛
حکمت، خرد، فضیلت و آزادی را در درون روح خود  پیدا کند ؛
و   با اعمال نیکوی خود از آن بهره گیرد،
تا مزدش را که همان بهشتِ بهشت ها است، بگیرد.
توضیح: روح، ذره  یا اتمی غیر محسوس و ناشناخته از خداوند متعال است که آن را ،در کالبد ها ی انسانی  گذاشته و در درون آن  ذات خود را   نهان کرده، تا انسان بتواند  با اعمال خود و تجربه های معنوی اش به اندازه ی ذره‌ای  از آن به خدا نزدیک شود.

پاب

از عسل شیرین تر

از صمیم قلب به مردم نیکی کن
در آن صورت خدا را در قلب خود حس خواهی کرد
زمانی که خدا را در قلب خود حس کردی
شیرینی آن از عسل شیرین تر است
پاب

انسان روح است

انسان روح است
نه جسم
جسم، کالبد روح است
پس باید گفت:
 منِ روح، نه روحِ من
چون روح علت است و جسم معلول
پاب
 
کلمه

هیچ کلمه ای به اندازه
عشق، عشق، عشق
پر   معنا ‌تر ، عظیم تر از آن نیست
چون عشق  ساری و جاری شده از اقیانوس بیکران عشق خدا است

پاب

حقیقت

قبل از اینکه خدا را بشناسی
اول حقیقت و عشق را بشناس
سپس خدا را خواهی شناخت

پاب

 

اشتباه
مردان بزرگ نباید اشتباه کنند
کوچکترین اشتباه مردان بزرگ
خود،  بزرگترین اشتباه آنها است

پاب

گنجایش

خدا آنقدر بزرگ و عظیم است
که فکرتان و ذهن تا ن گنجایش پذیرش آن را ندارد
خدا  آنقدر کوچک است که  
فکر تان  وچشم‌ تان قادر به تجسم و دیدن آن نیست
پس بی جهت به جستجوی دیدن آن نباش
پاب

 

جستجوی عشق

جستجو برای یافتن خدا
یعنی غرق شدن در اقیانوس بیکران عشق
پس فقط در جستجوی عشق باش، تا آن را پیدا کنی

پاب

 

تهاجم

اگر انسان در بالاترین درجه  معنوی خود قرار گیرد
باز هم توسط افر اد حسود، تنگ بین،  کوتاه بین
مورد تهاجم قرار می گیرد و قرار خواهد گرفت

پاب
شایستگی

اگر خدا را در قلب خود، از راه حقیقت حس کردی
در آن صورت لازم است از خدا تمنا کنی
تا در راه طریقت
آن شایستگی را به توعطا  کند
تا در راه آن، د ر رکاب  آن و سایه آن
تا دنیا دنیا هست
تا شقایق× هست تا جاودانی× هست؛ برای آن خدمتگزاری کنی
× شقایق، سنبل عشق خدا
× جاودانی و شقایق در بی نهایت زمان و بی نهایت مکان وجود دارند.
پاب
 
چند واژه

چند واژه پر معنا وجود دارد که شکل ، فرم و  قالب ندارند:
خدای  متعال، روح مقدس، عشق جاویدان
حقیقت، طریقت، فضیلت
حکمت، دانش، خرد
ذهن و فکر.
پاب
هستی

تمام هستی و نیستی ، از هستی آنند
خدا هستی را با عشق آفرید
چون ما ذره‌ای از هستی آنیم
پس خدا ما را هم با عشق آفرید
پاب

روح انسان
روح اولین تجلی خداست، در واقع خود خداست
مانند روح  کل،  روح مقدس، روح الهی…
روح کل در واقع خود خداست؛  مطلق مطلقین، مقدس مقدسین، رحیم رحیمان، قادر مطلق، عالم مطلق و مالک مطلق در تمام کائنات است.
روح انسان ذره ای از خداست؛ تمام خصوصیات خدا رابه اندازه ذره ‌ای از آن در خود نهفته دارد
سرانجام  با اعمال نیک خود  ‌باید به آن درجه  تکامل برسیم که تمام خصوصیات خدا را به اندازه ذره ای از آن  در خود  آشکار سازیم؛ تا بتوانیم در جوار آن، در  سایه آن، در رکاب آن و برای آن
 خدمت گزار ی کنیم
 اما  روح انسان هیچگاه خود خدا نخواهد شد.
پاب

آرزو

هیچ وقت آرزو مکن
که تمام مشکلات خود را
در این جهان هستی حل کنی
زیرا اگر آن مشکل حل شود
بدان که ممکن است دو مشکل دیگر جایگزین آن شود
پس بهتر است که با همان مشکل قانع باشی.

پاب

احساس

درود فراوان
عشق بی پایان
بر آنهایی که  حقیقت و عشق خدایی را می فهمند
و آن را  در قلب خود احساس می کنند

پاب

خدا،  عشق ،زندگی

خدا عشق است
و عشق خدا
زندگی عشق است
و عشق زندگی
خدا زندگی ست
و زندگی خدا
همه  یکی هستند ، هیچ جدایی بین خدا، عشق و زندگی وجود ندارد
پاب

بی نیاز

خدا از همه چیز بی نیاز است
نیاز به من و تو ندارد
زیرا ما نیازمند او هستیم
اگر عشقی به خدا داریم
چون ذره‌ای بی نهایت از او هستیم
در واقع به خود، عشق ورزیده ایم
پاب

سپاس

آه ای خدای متعال
از اینکه جهان هستی را  آفریده ای
از اینکه جهان نیستی را آفریده ای؛ که خود  جهان هستی است
از اینکه جهان هستی و نیستی را آفریده ای
تو را، تور ا با بی نهایت عشق
سپاس می گویم
پاب

هستی

اگر دنیا، دنیا گوید که تو نیستی
می‌گویم هستی
چون بودی  و هستی  
مطلقا خواهی بود ، پس ابد در ابد تا ابد هستی
ما ذره ای بی نهایت از نور و صوت تو هستیم
تا دنیا، دنیاست، نور و صوت هست
پس ما هم  هستیم و خواهیم بود

پاب
راه

آه، ای خداوند متعال!
راه حقیقت،
راه طریقت،
راه به سوی خود را، بر من نشان ده
تا من، در بی نهایت  زمان×
با بی نهایت عشق
در رکاب تو، برای تو
خدمتگزاری کنم

× زمان: این جهان و آن جهان
پاب

خشک زارها
(الهام گرفته از یک کودک آفریقایی)
خشک زارها تشنه اند
چشم ها خشک و بی اشک
لب ها، خشک و ترک خورده
پوست ها، چین و چروک خورده
می کنند، نگاه به آسمان ها
تا ببینند ابرهای باران را
می کنند تمنا  از ابرها ، باران را
ببار ای ابر، بارش باران را
تا بدانم:
جوی چیست؟
آب چیست؟
سیراب چیست؟
ببار ای ابر، بارش باران را
تا بدانم: اشک چیست؟
شبنم صبحگاهی چیست؟
گلهای شقایق چیست؟
دشت های سبز چیست؟
ساحل دریا چیست؟
ببار ای ابر، بارش باران را
تا بدانم:
زندگی چیست؟
مهر چیست؟
عشق چیست؟
ببار ای ابر، بارش باران را
ببار ، ببار، ای ابر، بارش باران را
پاب

پرهیز

برای رسیدن به  حقیقت و خدا
لازم است اول خودشناسی  و بعد به خداشناسی برسیم
برای رسیدن به خود شناسی
باید از پنج نفسانیات، دوری کنیم:
خشم
طمع
خودستایی
وابستگی
و شهوت
پس برای رسیدن به خدا شناسی
باید از این پنج هوای نفس دور شویم.

–    با بهره گیری از منابع مکتوب
پاب
 
آزادی
آزادی مانند: عشق، خرد
نه آغازی دارد نه پایانی
همیشه بود و خواهد بود
پس آزادی
    نه گرفتنی است
  نه دادنی
فقط باید آن را
با چنگ و دندان
حفظ  و نگهداری کرد

پاب
 من نه (منم)

من نه منم
هر چه (آن) هست،
 ذره ای    ز (آنم)
از آن بی کران اقیانوس عشق
   من نه (منم)
ذره ای ز بی کران عشق آنم
پاب

قلب

خدا چیست؟ عشق چیست؟
خدا چیزی نیست، زیرا همه چیز از اوست،پس (آن) نمی‌تواند چیزی از هستی و نیستی باشد! چون خود، تمام هستی است.
اگر خدا چیزی نیست، پس چه می‌تواند باشد؟
می‌گویم که خدا عشق است و آن هم عشق بی‌پایان.
پس عشق چیست؟
 وای بر تو که نمی دانی عشق چیست!
می‌گویم: برو به دنبال عشق  و آن عشق را پیدا کن تا بدانی آن چیست؟
کجای دنیا باید آن را پیدا کنم؟
باز هم می گویم، وای بر تو که نمی دانی کجا باید عشق را، پیدا کنی.
باور کن، لازم نیست خیلی دور دور ها آن را پیدا کنی، نه در آسمان ها، نه در کائنات، نه در زمین، نه در بهشت…
بلکه می توانی آن را، در خود پیدا کنی .
یعنی در کجا؟
همان جایی که عشق آن را، به تپش درآورده، یعنی : قلب تو!
هان ای بشر!‍ حال که دریافتی  خدا چیست؟ عشق چیست؟ آنرا، هرگز از قلبت، رها مکن …

پاب

آغاز

عشق نه آغازی دارد نه پایانی
هیچ احساسی، شیرین تر از عشق نیست
عشق همان امواج یا صوت خدایی است
که محل اولیه ضربان  قلب  را به تحریک  و تپش واداشته  
تا حیات خود  را آغاز کنیم و ادامه دهیم.

پاب

آفرینش

خدایا از اینکه جهان هستی را آفریدی
از اینکه جهان نیستی را آفریدی که خود، هستی‌ ست
از اینکه جهان هستی و نیستی را آفریدی
تو را، تو را،  با بی نهایت عشق سپاس می گویم.
خدایا عشق تو را، مهر تو را، دانش تو را، برکت تورا، دوستی تو را، فضلیت تو را، خرد تو ‌را، راه حقیقت، راه طریقت، راه آنچه که تو بر من ثواب می‌دانی به من ارزانی فرما تا ارتقاء معنوی  پیدا کنم،
تا بتوانم در رکاب تو، در سایه تو و برای تو تا دنیا دنیا هست تا شقایق هست آن شایستگی را به من عطا فرما
تا در راه تو خدمتگزاری کنم.
پاب
جوهر

ما یکی هستیم
من روح، تو روح، همه روح ها، ذره ای از آنیم
پس من روح، تو روح، همه روح ها  در کالبد های هم هستیم
همه از یک عصاره و همه از یک گوهر  و ازیک منشاء هستیم
در واقع همان شعر معروف سعدی کبیر ایران زمین که گفته:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش زیک گوهرند
توضیح:  منظور از گوهر همان ذات خدا، عصاره و جوهر خداست. (یا همان روح کل یا روح الهی)
پاب

عبرت

ای انسان بدان این دنیا ، برای همه، ‌گذری بیش نیست
اگر به درستی و دقت آن را بنگری
فقط و فقط  برای امتحان است و دیگر هیچ
زندگی در این  دنیا لحظه ای بیش نیست
 نسبت به کل زمان  هیچ است
پس عمر هیچ است
پس عمرها  نیز هیچ ‌اند!
این هیچ ها را بخوبی بشناسیم ، درک کنیم و حس کنیم و عبرت بگیریم.
پاب

مهر و عشق

خدمت کردن  و کار نیک کردن
گرچه پسندیده است اما؛
دلیل بر خداشناسی و خدمت به خدا نیست
 اگربه خداشناسی رسیدید نیازی به گفتن نیست که بگوییم :نیکی کن، خدمت کن
زیرا شخص به طورناخودآگاه   خدمت می‌کند. پس خداشناسی اصل است. خدمت  به مردم  در مرتبه  دوم است، سرانجام رسیدن به خدا؛
رسیدن به مردم است؛ عشق به خدا
عشق به مردم است؛ مهر به خدا
مهر به مردم است.
پاب
 
نشانه ها

در پی آن بودم
ذره ای از آن بدانم
ثانیه ها ، دقیقه ها
ساعت ها ، روزها
ماه ها ، سال ها
عمری گذشت
ذره ای جز عشق نیافتم
آسمان و خورشید
زمین و مـاه و ستـاره
کویر و صحرا
کوه و دشت
ساحل و دریا
همه نشانهء آن بود
اما جز عشق ، هیچ نیافتم،
همین بس ذره ای جز عشق ندانم. *
—————-
*رسیدن به عشق ، رسیدن به خداست

پاب

نگاه  

یک نگاه  با سکوت
 خود  هزار حرف و معنا دارد !
چرا که یک  کلمه گفتن؛ تنها یک کلمه است،
اما یک نگاه و یک سکوت؛
خود هزار، هزار معنا در نهان دارد.

پاب
 
ایمان

وقتی باور و ایمان حاکم باشد
دیگر ترس معنا ندارد
و ترس فرار را بر قرار
 ترجیح می دهد!

پاب

قطره

من *همیشه با کالبد** هایم سپاسگزار آنم
چون قطره ای  از اقیانوس بیکران آنم

*-من = من روح
**- گفته می شود که انسان دارای پنج کالبد است که شامل کالبد فیزیکی-اِثیری-علّی -ذهنی  و اتری می‌باشد.
پاب

ایستادگی

در مقابل انجام کارهای منفی گرایان  و شیطان صفت‌ها
باید شدیداً ایستادگی و مقابله کرد
تا نتوانند؛
به خواسته های غیر انسانی و شیطانی خود دست یابند.

پاب

ارتقاء معنوی

بزرگترین ثروتمند ان دنیا
انسان هایی هستند که  
از طریق ارتقاء معنوی
به درجه استغناء و اشباع می رسند
پاب

برای آن

هر آنکس
 برای آن و به خاطر آن
 خدمتگزاری کند
من برای اویم  و در خدمت  اویم

پاب

امتحان کنید!

انسان وقتی
  با قلب خالص و پاک و در سکوت مطلق
به راز و نیاز  و تمرینات معنوی خود
بطور مستمر و منظم بپردازد ؛
 از نعمت‌ های زیاد خداوند
 چه در این دنیا  و چه  در  دنیای دیگر ‌می تواند
برخوردار باشد.
پاب

قلب خدا

تمام هستی، قلب خدا، عشق خدا است
چون ما   ، در هستی آن زندگی می کنیم
پس ما در واقع
با عشق خدا و در قلب خدا
 زندگی می کنیم.
پاب

از من

خدا  از خود من به من نزدیک تر است
زیرا آن در وجود من است
در قلب من است
در روح من است
در ذات من است
پس آن می‌تواند از خود من به من نزدیک تر باشد
پاب 

کسب

خدایا ذره‌ای از حقیقت، دانش، برکت، عشق، دوستی و قدرت معنوی تو را، همراه با کالبدهای من، به من روح؛ ارزانی فرما، تا من در قبال این همه مهربانی تو، وظایف خود را چه بصورت کار روزمره و چه در حالت راز و نیاز و مراقبه کردن بتوانم آنچه که لازم است تجربه کسب نمایم و تا ارتقاء معنوی و تطهیر روح پیدا کنم.
 سپس آن شایستگی را به من عطا کن تا بتوانم در رکاب تو  و برای تو، تا دنیا دنیاست، در هر زمان و مکان و هر شرایطی که خود صلاح میدانی خدمت‌گزاری کنم.
پاب  

احساس

گاهی احساس می کنم
من روح باکالبد فیزیکی ام، با هم فاصله پیدا می کنیم.
در واقع روح، قالب بر ذهن من است
این دو جدا از هم هستند و فعالیت می کنند…
این حالت بخصوص موقعی هست که احساس می کنم یک رفتار یا کردار خوبی داشته ام.

پاب
   احساس

    اگر عشق حقیقی و خدایی بر درخت سرو که سرافراز است،‌ جاری شود؛ سر تعظیم فرود می‌آورد.
    اگر عشق حقیقی و خدایی به کوه های پر از برف جاری شود؛ تمامی برف ها آب شده و رودها پدید می‌آیند.
    اگر عشق حقیقی و خدایی به اقیانوس منجمد از یخ جاری شود؛ یخ ها ذوب شده و دریا‌ها پر از آب می شوند.
    اگر عشق حقیقی و خدایی بر کویر و صحراهای خشک جاری شود؛ همه سرسبز و زیبا همچون بهشت عدن می شوند.
    اما اگر عشق حقیقی و خدایی بر قلب انسان های بی احساس جاری شود؛ هیچ تاثیری مثبتی بر جای نخواهد گذاشت.
     آری! عطار نیشابوری با عشق حقیقی و خدایی خود؛ هفت شهر عشق را گشت؛ اما این چنین انسان های بی احساس هنوز  اندر خم یک کوچه‌ ‌اند.
پاب
تطهیر روح
در دنیای مادی، پنج نفسانیات* ذهن، بر روح قالب است.
کاری بس مشکل است که
در این دنیای مادی روح  بتواند با اعمال خود
 بر نفسانیات و تفکرات ذهن قالب شود.
حال ما انسان ها باید با کردار نیک خود و
گفتار نیک خود و اعمال نیک خود
در جهت ارتقاء روح و تطهیر روح به روح کمک کنیم
تا آن شایستگی را پیدا کنیم که اعمال روح بر نفسانیات ذهن‌مان قالب شود. در این شرایط است که ذهن تابع روح می گردد.
اگر روح بر ذهن قالب شود، انسان به جایگاه معنوی بالایی می رسد و دیگر از همه چیز مادی این جهان بی نیاز می شود.
*پنج نفسانیات به نقل از منابع مکتوب: ۱- خودستایی ۲- وابستگی ۳- شهوت ۴- خشونت ۵- طمع
پاب

عشق خدا
هیـــــچ در جهان نیست، کند مرا مست
مگـــر عشــــق تو، کند مرا مــــست
ای مست کننده،  مست کن مرا مست
تـا شوم از عشــــق تو، مست و مست
پاب
مست و مست؛ اشاره به زمانی دارد که انسان در موقع راز و نیاز و مراقبه به حالت عرفانی خلسه می رود و روح نیز به پرواز درآمده و به سیرو سفر خود می پردازد.

بیاموز

اگر  می خواهی با خدای خود
 عشق و دوستی داشته باشی
می توانی از پرنده های عشق، عشق و دوستی را بیاموزی؛
زیرا آنها از یکدیگر انتظاری جز عشق و دوستی ندارند
پس باید عشق را نثار کرد بی اینکه انتظار نثار عشق  را داشته باشیم.
پاب
معجزه

اگر ما آدم ها از  اذهان هم، آگاه می شدیم
اگر ما آدمها از نظر احساسی به قلب های هم جریان پیدا می کردیم
اگر ما انسانها؛ تفکرات هم را می خواندیم؛
وای چه روزگاری داشتیم و نداشتیم!
در نتیجه این هم یکی از معجزات بزرگ خدایی است که نمی توانیم به مغز های هم، به قلب های هم و به افکار هم جریان داشته باشیم.
پاب

ذره های جاویدان

اگر خوب به اطرافمان و با دید عمیق تری به جهان مادی و فیزیکی نگاه کنیم این دنیا همانند بادکنگی بیش نیست؛ که با نیش یک سوزن در یک آن، تهی از هوا می شود و چیز با ارزشی از آن باقی نمی نماند.
کالبد فیزیکی ما هم نمونه ای مینیاتوری از این جهان هستی است؛ که اگر جسم فیزیکی و کالبدمان را از ما بگیرند، به ظاهر امر چیزی از ما باقی نمی‌ماند.
اما تفاوت در اینجاست که ما پس از دست دادن کالبد مادی و فیزیکی در ظاهر تهی می شویم؛ اما روحمان چون ذره ای از خداوند است و به صورت جاویدان باقی خواهد ماند.
پاب
امواج زرین عشق
هنوز علم پزشکی نتوانسته کاملاً ثابت کند که چرا مرکز اولیه ضربان قلب به صورت خودکار (اتوماتیسیته) شروع به ضربان می کند ولی من می گویم نیاز به اثبات ندارد؛ بلکه  آن امواج زرین عشق خداست که سبب تحریک اولیه ضربان قلب می شود تا انسانها به حیات و زندگی خود ادامه دهند.
حال ای خدای بزرگ از اینکه با جریان زرینی از عشق و رحمت خود مانند تار و پود تمام کائنات را پیوند و استوار نگه داشته ای و برای زندگی کردن و ادامه حیات، جریان عشق را در قلب تمام موجودات زنده برقرار و آن را تحریک به طپش نموده‌ای، تو را، تو را، با بی نهایت عشق، سپاس می گویم.
پاب

دنیا و روزگار هیچ است
اما یادمان باشد
هیچ را به هیچ نگیریم.
هیچ چیز نباید باعث شود دچار پوچی شویم.
پاب

مرا* نگاه کن

به چشم های معنوی ام نگاه کن
به عمق چشم هایم بنگر
خواهی دید اقیانوس بی کران عشق خدا را
 که با پیام عاشقانه خود
کلام عشق را ساری و جاری می کند که همان روح کل است
سپس از آن نور و صوت تجلی می گردد که جهان هستی و نیسی از آن جان و حیات می‌گیرند که خود محوری از جهان هستی و نیستی باشند و جاودان بمانند.
* منظور نگاه به کالبد درون است. (چشم سوم معنوی)
* گفتگوی روح با کالبد های خود.
پاب
عشق الهی

عشق هرگز نمی میرد
 چون عشق از کلام خدا
 از اقیانوس بی‌کران عشق خدا ساری و جاری می شود
حتی اگر به تنفر منجر گردد.
چون تنفر زایده عشق است؛
پس عشق هرگز نمی میرد.

پاب

ثروت انسان

بالاترین سرمایه انسان ها فروتنی
و متواضع بودن آنهاست
فروتنی و تواضع باید طوری باشد
که دیگران نتوانند آن را مورد سوء استفاده خود قرار دهند.

پاب

عشق حقیقی

اگر کردار نیک
 گفتار نیک
و پندار نیک  
و یا هر عمل نیک دیگری بدون عشق خدا باشد؛
چون غذایی بی نمک است.

پاب
به آن قسم
به عشق آن قسم
به هستی و نیستی آن قسم
ما به جز ذره‌ای از روح آن
که ذره‌ای از ذاتش را در روح مان نهان کرده، هیچ نیستیم.

پاب


بدان ای بشر
این دنیا جز یک دانشگاه بزرگ چیزی دیگری نیست
و ما انسان ها باید در این دانشگاه بیاموزیم؛
 عشق الهی را
سپس در پیشگاه ملکوتی خداوند   امتحان پس دهیم؛
 آنچه آموخته ایم را
خوش به حال کسی که به این درک معنوی رسیده
و عمل کند.آن را

پاب

هر کس عاشق شیدای آن باشد
بداند که
 در عشق
و جهان هستی و نیستی آن
 غرق خواهد شد
پاب

اگر کسی منکر آن باشد
باید در درجه اول منکر خودش باشد
چون ما ذره‌ای از آنیم
پس نمی توانیم منکر آن باشیم
ما نباید در جستجوی خدا باشیم
زیرا هستی و زندگی در خود آن است
پس نیازی به جستجوی آن نیست.

پاب

دانش و دقت

 برای رسیدن به اهداف داشتن دانش و دقت به تنهایی کافی نیست.
دانش بدون دقت؛ بی معنی است؛ دقت بدون دانش نیز بی معنی است.
پس باید هر دو را با هم داشته باشیم.

پاب

 

  1. دکتر حیدری (متخصص داخلی)
    ۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ در ۱۴:۳۵ | #1

    `Ba salam be shoma ostad mohtaram va arjomand baraye man besyar baes eftekhar ast ke rouhiyeye gofteman dar hazratali hmishe ghabele tahssin boode ast pas az arz eradat be estehzar miresanam che bayad kard ke bimar be hagh khod va peseshk niz mohegh bashad man nemidanam kamrang shodan hormat jameeye peseshki peseshkan kamtar agahand ya gheir peseshkan agah hadafdar man vaghti bimaran shekayat va bazan nefrin badragheye zirmisigiran mikonaND AZ peseshk boodanam sharmandeam albate hagh daryaft mablagh visit ma ham bar doosh bimaran ast .misan DARYAFT ma BA TAVARROM feali fasele az zamin ta aseman ast missan maliyat daryafti be misan gorooh daryaft konandegan zirm misisi ast’ gorooh dakheli besyar mazloom vaghe shode hagh moshavere va visit dar ankali va clinic besyar nachis ast va in dar hali ast ke sang banaye har markaz
    darmaNI ast be omid inke shoma masoulin pishkesvat dar nezampeseshki baraye ma ehgfhagh hagh kond besyar sepasgosar

  2. دکتر داریوش طاهرخانی * نظام پزشکی تاکستان*
    ۳ اردیبهشت ۱۳۹۲ در ۰۴:۵۹ | #2

    استاد برزیگر، کلامی که از دل برآید بر دل نشیند ، همیشه فکر می کردم شما استاد و طبیب جسم و کارشناسی حاذق در امور صنفی جامعه پزشکی هستید، اما حالا فهمیدم که شما سخنوری توانا و حکیم دل نیز هستید. تلفیق علم و هنر از توانمندی های شماست،خوشحالم و خداوند را شاکرم که در مسیر زندگیم به نظام پزشکی رسیدم و توانستم انسان بزرگی چون شما را ملاقات کنم. با آرزوی موفقیت ، پیروزی و سربلندی برای شما در همه عرصه های زندگی.

  3. دکتر داریوش طاهرخانی * نظام پزشکی تاکستان*
    ۳ اردیبهشت ۱۳۹۲ در ۰۵:۰۲ | #3

    استاد برزیگر، کلامی که از دل برآید بر دل نشیند ، همیشه فکر می کردم شما استاد علم پزشکی ، طبیب جسم و کارشناسی حاذق در امور صنفی جامعه پزشکی هستید، اما حالا فهمیدم که شما سخنوری توانا و حکیم دل نیز هستید. تلفیق علم و هنر از توانمندی های شماست،خوشحالم و خداوند را شاکرم که در مسیر زندگیم به نظام پزشکی رسیدم و توانستم انسان بزرگی چون شما را ملاقات کنم. با آرزوی موفقیت ، پیروزی و سربلندی برای شما در همه عرصه های زندگی.

  4. زحــــــــل ز
    ۱۱ خرداد ۱۳۹۲ در ۱۵:۴۴ | #4

    درود فراوان تقدیم به جناب استاد بزرگوار، پزشک زیبااندیش سرزمین باران ،اندیشه های سبز وواژه های سرشار از عشق وزندگی را عاشقانه بر تن سپید کاغذ نشاندن خبر از دلی پاک وعاشق میدهد استاد عزیز قلب ، قلبتان هماره مملواز شادی و سرزندگی باد آمین. دختر کوچکتان زحــل.

  5. ۱۱ خرداد ۱۳۹۲ در ۱۶:۰۹ | #5

    پاییز را چگونه آفریدی؟!

    توچه گفتی که پاییز اینـــگونه لباس پوشید؟!
    توچه گفتی که برتن هردرخت پیراهنهای شعـــله ور وهزار رنگ کـــشیده شد؟!
    تو نقاشـــــــــــــــــــــــی؟
    تورنگها را ترکـــیب میکنی وسبز را سرخ وسرخ را زرد
    تابستان را به پاییز تبدیل میکنی
    تو استاد ترکیب وتبـــــــــدیلی
    تو زیبـــــــــــــــــاترین ها را برتن طبیعت میـــــــــــــــکشی تا طبیعت
    آیینه ی حضــور تو, نشانه ی تو , سلـــیقه ی تو باشد
    تو به آدمها میفهمانی چگونه باید پوشید وچگونه باید ایســـتاد , پاییز تو زبان توست.
    پاییز میپذیرد که ازاین لباس صد رنگ باید رها شد , عریان شد , سرد شــد, سپـــید شد , بـــــــــــــــهار شد!!!
    من نیز باید بپذیرم؛
    ازاین لباس چند رنـــگ زیبای دنیا باید
    رها شد, عریـــان شد , سرد شد تا بهار شد
    طبــــیعت تورا خوب معرفی میکند
    اما تفکر وتعقل پرازگره وفساد نمیبیند و تشخیص نمیدهد؛
    توچـــــــــه میگویی وچه میخواهی
    آدمــــــی خود میگــوید خود میخواهد وخود میشکند !
    آنگاه انـــــگشت تقصیر واتهام به سوی توست که گفتی, که نشان دادی.
    آه خدایم همچنان صبور باش.
    شاید بیداری بیاید!
    ۸ آذر ۹۱
    زحل . ز.

  6. زحـــــــــــل.ز…صومعه
    ۹ مرداد ۱۳۹۲ در ۰۵:۵۸ | #6

    پرنده میخواند…
    تورا احساس میکنم
    آن دم که انگشتان مهربانت را برسرم میکشی
    تو سبزی تو بوی سبزه زار میدهی بوی آب ، بوی مهربانی ، بوی خوش نسیم!
    ای همراه،
    ای همراز؛
    تمام راز ونیاز؛
    تو ابتدای هرنماز؛
    توانتهای هرنیاز؛
    ترسی درمن نیست … باتو قدرتمند باتو سوار برموج حوادث
    به پیش میتازم.
    ………………..
    …………..!

  7. زحـــــــــــل.ز…صومعه
    ۹ مرداد ۱۳۹۲ در ۰۶:۰۰ | #7

    “آسمان میخندد”
    آبی آسمان مرا یاد خنده ی تو می اندازد ؛
    خنده ی تو وقتی میبینی ،
    قلبی پرازتوست،
    دهانی پراز کلمات توست،
    پاهایی که بخاطر تو درحرکتند
    چشمانی که از طرف تو مینگرند
    و
    دستانی که نماینده ی دستهای توست.
    خنده ی تو وقتی ، شادی چون حلوا خیرات روح زندگان میشود.
    وقتی تو میخندی ، قلبم میلرزد. قلبم دردستان تو میلغزد
    حالی عجیب، لرزیدنی لرزاندنی!
    درتو که خود عشقی!
    ……….
    ,,,,,,,,!!!

  8. زحـــــــــــل.ز…صومعه
    ۹ مرداد ۱۳۹۲ در ۰۶:۰۲ | #8

    بادروووووووووووود خدمت استاد قلب…. قبلتان سرشار از آرامش و امیـــــــد باشد….
    دختر کوچکتان: زحـــــل…ص.

  9. مسعود
    ۲۰ شهریور ۱۳۹۲ در ۲۳:۲۹ | #9

    سلام استاد قلبها

  10. زحل.صومعه
    ۲۸ شهریور ۱۳۹۲ در ۱۵:۴۷ | #10

    من از منبع حقیقت سرمستم

    من درنورآن قدوس، عاشق، یکتا معظم سری پرغوغا دارم…

    دنیا بساطت را جمع کن

    کالای تو خریداری ندارد

    درود آسمان بر استاد قلب و صمیمیت.
    زحل- صومعه

  11. زحــــل.صومعه
    ۲۱ مهر ۱۳۹۲ در ۱۷:۱۹ | #11

    وقتی خدا میخواهد کسی را تربیت کند اورا به مدرسه ی پر زرق وبرق نمیفرستد
    او را در مدرسه ی احتیاج تعلیم میدهد”
    منبع ” اینترنت”

  12. dr.mrb
    ۵ دی ۱۳۹۲ در ۲۳:۱۸ | #12

    نمی‌ دانم اسمتان را چه بگذارم:

    پدر
    استاد

    مهربان مهربانان

    یا نقطهٔ‌ای از ذات دل‌ انگیز الهی

  13. زهرا خردادی
    ۸ دی ۱۳۹۲ در ۰۱:۱۷ | #13

    آدمهای ساده را دوست دارم.
    همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند.
    همان ها که برای همه لبخند دارند.
    همان ها که همیشه هستند،
    برای همه هستند.

    با آرزوی موفقیت ،سلامتی و سربلندی برای شما در همه عرصه های زندگی.

  14. ۳۰ دی ۱۳۹۲ در ۱۵:۵۹ | #14

    امشب دوباره جملات شما را خواندم . کلمات در کنار هم روح لطیف خالق خود را به خواننده منتقل می کنند. براستی که خداوند از شریان گردن به ما نزدیکتر است اما گاهی به جای یافتن ذات اقدسش در وجود خود ، سرگشته و مضطرب به دنبال او می گردیم. امشب دوباره آموختم که برای شناخت خدا باید خود را شناخت. سرافراز باشید.

  15. سامان
    ۲۳ اسفند ۱۳۹۳ در ۰۳:۰۴ | #15

    با سلام خدمت استاد فرزانه جناب آقای پروفسور برزیگر
    برخود لازم دانستم تا بدینوسیله از زحمات و کوشش های جنابعالی در راستای پیشرفت سریع و غیر قابل تصور بیمارستانها و امکانات پزشکی و بهداشتی استان گیلان تشکر کنم و همچنین بابت افتتاح بیمارستان امام رضا (ع) شفت که نشان از لیاقت و توان مدیریتی بالای فرزند خلف حضرتعالی جناب آقای دکتر محمود رضا برزیگر دارد را به شما تبریک و تهنیت عرض کنم و یاد این بیت شعر را در این مجال زنده کنم : پسر کو ندارد نشان از پدر ………
    برای شما و خانواده محترمتان از درگاه ایزد منان سلامت تندرستی و توفیق روزافزون مسئلت می نمایم

  1. بدون بازتاب